![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
همان دستی که آتش زد گل و گلزار حیدر را دوباره شعلهاش سوزاند، باغ یاس دیگر را اگرچه روبروی چشمهاشان پیرمردی بود ولی آغاز میکردند، جنگـی نابـرابـر را هوای شهر، دودآلود شد یکبار دیگر هم و این دود از نفس انداخت، در جنّت پیمبر را خلیل الله، بین آتش نـمرودها میسـوخت نباید اینچنین میشد، عوض کردند، باور را تنش مانند اسپند از شرار شعلهها میسوخت چه اسپندی، که از داغِ غمش سوزاند مجمر را صدایش را کسی نشنید، حتی آن همه شاگرد چه باید گفت، این شاگردهای ظاهرا کَر را؟! همینهایی که میبستند، دست پیرمردی را میان کوچهها بستند، دست شیر خیبر را و این آتش بیاران جهنم، از همانهایند… که بین شعلههای جهل، سوزاندند مادر را همین دستی که اینجا میکشید از خشم، شمشیری کشید از بغض، روی حنجری خشکیده خنجر را ولی اینجا غلافش کرد و جسمی هم نشد زخمی بُرید اما میان قـتـلگـاه کـربـلا سر را...
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
مـدیـون مـرحـمـت شـیـخ الائـمّهایم ما شیـعـهایم و امّـت شـیخ الائمّهایم ما را ولاش سینهزن و بیقرار کرد آقـا اگـر نــبــود که آدم نـمـیشـدیـم از دودمـان بـانـوی عـالـم نمیشدیم او عمر خود گذاشت که عاشق ترین شدیم امـشب دلـم گـرفـتـه برای بـقـیـع او خون گریه میکنم به هوای بقیع او در مجلس مصیبت او گریه میکنیم هم ماجرای آن در و دیوار زنده شد هم ماجرای آتش و مسمار زنده شد ابن ربیع مثل مغیره است، بیحیاست ظالم، شکست حرمت بیت الحرام را لـج کـرد و بُـرد پـای پـیـاده امام را او روی اسب و پای پـیاده امام دین واویلتا به کوچه کشیده است ماجراش خاکی شبیه چادر زهراست جامههاش پای پـیـاده نـاله زنـد، یاد کـربلاست شکر خدا که حضرت صادق سنان نداشت خولی و زجر و حرمله و ساربان نداشت شکر خدا که در جگرش نیزهها نرفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
هزار مرتبه شکر خـدا که شیـعه شدیم به سینه مُـهـر ولای عـلی نـشانه زدیم غـلام خـانـۀ اولاد مـصـطـفی هـسـتیم و دل به ریـشۀ خـاکی چادری بسـتـیم که گـفتهاید دو عالم گدای مادر ماست که خلق عالـم و آدم برای مادر ماست به لطف درس تو ما شیعهایم شکر خدا بــه زیـر دیـنِ شــمـائـیــم تـا ابــد آقــا تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی هـزار حـوزه و مکـتـب به پـا شده امّا هـنـوز هـم نـرسـیـده به ابـتـدای شـمـا اگرچه این همه عالِم به حوزهها هستند هنوز جـیـره خـور سـفـرۀ شما هستـند سـلام ما به شـمـا ای سـلالـۀ پُـر نـور سـلام ما به شـما یا مُـروّج الـعـاشـور نشـستهایم در این روضهها کـنار شما که اشـک ما بـشـود مـایـۀ قـرار شـما چقدر گریه نـوشـتی به پـای عـاشـورا چـقدر روضه نـوشـتی برای عـاشورا بـه داغ پـیـکـر اکـبـر چـقـدر بـاریدی به یـاد حـنجـر اصـغـر چـقـدر باریدی به دست بستۀ زینب چه گریهها کردی چه گریهها که به دست ز تن جدا کردی چـقدر حـسّ عـجـیـبی حکـایـتـت دارد چه مـاجـرای غـریـبـی شهـادتت دارد اسیر داغ شـمائـیم و سـیـنه میکـوبـیم به سـیـنه از غـم داغ مـدیـنه میکوبیم دوباره هـیزم و آتش، دوباره دود سیاه دوباره روضۀ زهرا، دوباره گریه و آه درست، اینکه زمین خوردی و پر از دردی اگرچه پـیـر، ولی باز هـم شما مـردی خدا کند که دگر مادری زمین نخـورد به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
دردمـندان غـمت زندگی از سر گیرند گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند خاکهای حرمت محمل اشک زهراست گر که با دُرّ نجـف شأن بـرابـر گیرند چـشمهایی که بـرای غـم تـو میبـارند بادهای است که از ساقـی کـوثر گیرند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
گرچه جز ظلم بر تو دیده نشد گـل یـاست به تـیـغ چـیـده نشد بـیـن شـعـلـه دویــد نـامـوسـت گـیـسوی دخـتـرت کـشیده نشد مـیـخ بر سیـنـهای نـزَد آسـیب نـالـۀ هـمـسـرت شـنـیـده نـشـد سر برهـنه به کـوچهات بُردند ولی از تـن سـرت بـریـده نشد پشت مرکب تو را کشاند عدو پهـلـویت از سـنان دریـده نـشد تـیـغ بـر قـتـل تو کـشـیـد ولـی خـون ز لبهای تو چکـیـده نشد شکر حـق خـواهـر عـزادارت بـین نـامـحـرمان خـمـیـده نشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بنوازد مرا ولو به " لن" ترنی بساط حوزه کرم میکند، چه ذوالکرمی بساط روضه عطا میکند، چه ذوالمننی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بـله، غـدیـر جـوان شـد ز بـادۀ کهـنـی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی سیـاهتـر ز هـمه روزگـار پـروانهست اگـر که شـمع بـسـوزد میان انـجـمـنی نخست آنچه صدا میکند سر زانوست اگر کـشـیـده شود ناگـهـان سر رسـنی عـبـا نداشت و پای برهـنـه اش بُـردند پـنـاه بُـرد به یـک آسـتـیـن پـیـرهـنـی اگرچه سوخته در، جای شکر آن باقیست که مـیـخ در نـگـرفـتـه به گوشۀ بـدنی اگرچه از نفس افتاده باز هم راضیست که بین کوچه نـیـفـتاده است هیچ زنی چه حرفها نشنـید و چه چیزها که ندید شکـسـته دل شد و آمـد ولی چه آمدنی غـریب نیز از اینجا نـمیرود عـریان برای تو کـفـن آوردهاند، عجب کـفـنی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
نه حرف من، سخن هر فقیه آگاه است عزای حضرت صادق شعائرالله است بهشت مقصد هر دستۀ عزاداری ست سلوک شیعه در این شاهراه، کوتاه است مدینه منتظر دستههای سینه زنی ست مـدیـنـه چـشـم بـه راه بـقـیـة الله اسـت به ذوالفقار قسم فتح مکه نزدیک است به شرطهها برسانـید بدر در راه است بقیع جنّت الاعلاست در سراسر روز بقیع عـرش خداوند در سحـرگاه است چراغ را چه حضوری در آن حریم شگفت که ماه بنده و خورشید عبد درگاه است چه شمع ها به بقیع از خجالت آب شدند نگاه کردن قـبر غـریب، جانکـاه است به جعـفر ابن محمد چنین نخواهد ماند مـدیـنـه چـشـم بـه راه بـقـیـة الله اسـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بـنـام نـون و قـلـم دست من قـلـم دادی و شکر حق که دوباره به سینه دم دادی به یُـمـن مـنـبـر تو شیـعـهام مـسلـمـانم کـبـوتـرم! شـدهام بـاز هـم هــوایی تـو رسـیــدهام بــخـدا مـن ز آشـنــایـی تـو کسی نـبـرده مرا تا خـدا تو میـبـریام برو به منبر و تصویری از غدیر بساز برای نـشـر ولای عـلـی سـفـیـر بساز مـقـام مرجـعـیت بـیـن عـالـمان داری ز یارب تو رسیده است فیض یا رب ما عـلی عـلیِّ لـب تو رسـیـده بـر لب ما شب است و برسر خاکت نشان نداری تو خبررسید که درست دوباره خلوت شد دوباره روزی آقـای شهـر غـربت شد برای کشتن تو نقشه ها کشید، ای وای چه عمهای که گرفتار نیزه داران بود هلال یک شبهاش روی نیزه تابان بود میان آنهـمه نامـرد سخت حـیـران بود بـرای دیــدن او کـوفـه راهبـنـدان بـود چه عاشقانه وفاداریاش محک میخورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پس از سـلام و ادب نزد خـالق زهـرا مـرا صـدا بـزنـیـد از خــلائـق زهــرا به غـیـر غـصـه ندارد مـخـالـف بـانـو غـمـی به سـیـنـه نـدارد مـوافـق زهرا برای اجر محـبّـین او بهشت کـم است چه هدیهای ست سزاوار عـاشق زهرا بِه جَعفَرِ بنِ محمد نوای هرشب ماست هـمینکه ایزد منّان قـلم به دسـتـش داد فقط قلم که نه بلکه عَلَم به دستـش داد دخـیـل بـسـتۀ کـنج ضریح پُـر گرهایم به پـا کـنـیـم دوبـاره بـسـاط هـیـئت را مگر صدا بـزنیم اهـل بیت عـصت را شب عزای ولی خـداست گـریـه کـنیم شـبی که سـایـۀ ابـلـیـس بر حـرا افـتاد گـمـان کـنـم پـر پـروانه زیـر پا افـتـاد دل شـکـسـته، قـد خـم، نـگـاه تر دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
چنان که فاطمه را نام مثل کوثر نیست از اینکه چشمۀ صدقی حدیث بهتر نیست به لطف مـادرتان جعـفـری ست آئـینم نفس نفس زدنم خرج جای دیگر نیست چه سود میبرد از درس با صلابت تو نصیب شیعه اگر درس فتح خیبر نیست چه غربتی است نصیبت که پای منبر درس تو را چهار هزار آدم است و یاور نیست چـقدر حرف حسین است در احادیثت کجای کـوچۀ تو رد پـای دلـبـر نیست حسین گفتی و یعـنی که اهل منـبر من تـمام دین خـداونـد روی منـبـر نیـست اگر جـهـاد نـدانـیـد عـلم بـیمـعـنـاست سپاه عـلـم بدون سلاح و سنگـر نیست کجـای روضـه تو کـربـلا نرفـتـه دلـم کجای قـصّۀ تو مثل داغ مـادر نیست؟ مدیـنه، خـانه تو سوخت بـاز در ذهـنم سوال میکـنم این خانۀ پیـمبـر نیست؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
آسوده شدم خـصم سـتم کار مرا کُـشت یک بار مگوئید که صد بار مرا کشت گه روز مرا بُـرد پـیاده سـوی مـقـتـل گه تیغ کـشید و به شب تار مرا کشت بُـردنـد به مـقـتـل به بَـرَم آل عـلـی را داغ غـم صد لالـۀ بـیخار مرا کـشت هر روز به یک شعله زد آتش جگرم را هر لحظه به یک محنت و آزار مرا کشت من نجل علی بودم و دشمن به همین جرم بـا دشـمـنـی حـیـدر کـرار مـرا کـشت آن روز که زد خصم به کاشانهام آتش فـریـاد مـیـان در و دیـوار مـرا کـشت آن شب که عدو از ره کین دست مرا بست زنـجـیـر و تن عـابـد بیـمار مرا کشت میثم ز سرشک غـم و خون جگر خود بنویس که منصور جفا کار مرا کشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بر جان آفـریـنش منـصور زد شـراره قـلب امام را کرد، با زهـر پـاره پـاره شـوّال شد محرّم بالله قـسم از این غـم باید که ناله خـیزد از قلب سنگ خاره بر آن عزیز حـیدر این بود ارث مادر کز خانهاش به گردون بالا رود شراره در بین راه آن شب جانش رسید بر لب از بس که دید آزار از خصم دون هماره او روی زین نشسته حضرت به حال خسته این پشت سر پیاده او پیش رو سواره یا مصطفی! نگـاهی از دل بر آر آهی بر پارۀ تن خود یک لحظه کن نظاره بـا قـتـل صـادق تـو قــرآن نـاطـق تـو داغ تو در مـدیـنـه تکـرار شـد دوباره دشمن شرارهاش ریخت در سینه لحظه لحظه منصور بارهـا کرد بر قـتـل او اشاره هـر چـند دخـتـرانـش دیـدنـد داغ بـابـا دیگر نبردشان خصم از گوش گوشواره گردید ماه رویش در ابر خاک، پنهان دیگر نداشت بر تن از زخـمها سـتاره میثم امام صادق مظلوم از این جهان رفت با رنـج بیحـساب و با درد بیشـماره
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته مـاه را در فهـم خود در اشتـباه انداخـته روزگارش مثل شبهای پر از مهتاب شد هرکسی چشمی در این چشم سیاه انداخته نه فقط یوسف، که دست بیوفای روزگار صادق آل عـلـی را هم به چـاه انداخـته باز هم تکرار کرده روزگار آن کوچه را پشت درب خـانهای آتش به راه انداخته چل نفر را دیده که پشت درِ یک خانهاند چون به کوچه از شکاف در نگاه انداخته زهـر هم مانـند مـیخ تـیـز اما از درون خویش را بر پهلوی یک بیگناه انداخته زهر کاری کرده که شیخ الائمه وقت وعظ بین هر حرف خودش صدبار آه انداخته زهر کاری کرده که فرزند مثل مادرش گاه بالا بُـرده دستـش را و گـاه انداخـته پیرمردی خسته در گودال حجره با عطش کربـلای دیگـری امشب به راه انداخـته هر امامی بارگاهش قد کشیده، این امام زیـر پـای زائـرانـش بـارگـاه انـداخـتـه بارگاهی از سکوت و مرقدی از جنس دل بر فرازش گـنبدی از جنس ماه انداخته
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
بارها این جـمله را بابا بـرایم گـفـته بود ای پسر جان احترام پیرمردان واجب است از نصیحـت هـای بـابـایم ادب آمـوخـتـم از ادب کردن همیشه خیر دیدم، والسلام الغرض اینها که گفتم حرف اصلیام نبود گرچه صحبت های من حرفی نبوده جز حساب پیرمردی بود، در شهری که یثرب نام داشت احترامی داشت حتی بین عرشیهای عرش موقع راز و نیازش کعبه میکردش طواف او امام و… آسمان و نُه فلک مأموم بود خانهای را که ستونش پایههای عرش بود هـیـزم آوردند و با لبخـند، آتش میزدند در مـیـان آتـش نـمـرودیـان مثل خـلـیـل میدوید آن پیرمرد و قلب او آتش گرفت در دل آتش گمانم روضه خوان شد عاقبت روضههای مادری که سوخت از پا تا سرش آتش این روضهها بدتر ز هُرم شعله بود تا که یـاد مـادرش افـتاد، افـتاد از نـفـس یک شبی هم ریختند در خانهاش، واویلتا حرمت مـوی سپـیدش را شکـستـند آه آه طاقت من طاق شد از حرف هایی که زدم لال خواهم شد پس از این،حرف من دیگر تمام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
از مـهـر، آسـمـان مـدیـنـه اثـر نـداشت من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شـقـایـقـیـم که با داغ زادهایم» جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت بُردنـد اگر به بـزم عـدو نیـمـهشب مرا آنجا یزید و چوب تر و تشتِ زر نداشت از کـودکـانِ لـرزه به پـیـکــر فتتــادهام یک تـن امـیـد دیـدن روی پـدر نـداشت گـویی مـدیـنه رسـم شده خانه سوخـتـن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانهام اگر آتش گرفت، شکر گر خانه سوخت، فاطمهای پشت در نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
گرچه شـوال ولی داغ محـرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جـدش شده در کـنـیه «اباعـبدالله» در بقـیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعـه را کرببلا گرچه عـلمـداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مـورم اگـر هـیچ ولی مـیدانـم «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» زندگینامهٔ او سطر به سطرش روضهست که مصیـبات همه عـالم و آدم با اوست در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضهٔ سقاست و زمـزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزونتر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت مـیـان حــوزهٔ عـلـمـیـه اخــتـلاف نـبـود که بهر رحلتـش استاد، میل سابق داشت و تا هـمـیـشه دگـر بـیمـراد مـیمـانـنـد چهار هزار مریدی که مرد عاشق داشت به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش هـزار قـلـّهٔ پُـر نـور در مـشـارق داشت چه با شُکوه غم خود به دل نهان میکرد چه شِکوهها که از آن فرقهٔ منافق داشت به غـیر داغ محـرم گـلی ز بـاغ نـچـیـد چـقدر روضـهٔ گـودال در دقـایـق داشت خـلـیــل بـود ولـی آتــشـش ســلام نـشـد همان که در نفسش عطری از حدائق داشت هـزار طائـفـه آمـد هـزار مکـتـب رفـت و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت سخن به محضرش این است ای حقیقت علم نـدیـده چـشـم زمـانـه طلـوع این هـمـه حـلـم کـدام بـغـض گـلـوگـیـر در پگاهـت بود که رو به پـنـجـرهٔ آسـمـان نگـاهـت بود هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست حـریـم مـدرسههـایی که رزمگاهت بود گواه گفـتهام این نخـلها که همچو عـلی شب مدینه پر از بغضِ سر بهچاهت بود نـمانـده جـز گـل لالـه به بـاغ ابـراهـیـم که بین خـانه فـقـط شعـلههـا پناهـت بود چنان به نیمهشبی میشکست حرمت تو که قـلب دشمن تو نیز عـذرخـواهت بود چه خوب میشد اگر دست کم سه شمع و ضریح بـه قــبـر ســادهٔ ارواحُــنـا فـداهـت بـود بـرای غـصهٔ تو کـاش جـای صبـری بود و دست کم به مـزار تو سنگ قـبـری بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت چو جدّ خویش علی سالها بخانه نشاند ز دیدهام همه شب اشک دانه دانه گرفت هـنـوز خـانـۀ زهـرا نرفـتـه بود از یاد که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت سپاه کـفـر به کـاشـانـهام هـجـوم آورد مـرا به زمـزمه و نـالـۀ شبـانـه گرفت ز باغ فـاطمه صیّاد، مـرغ سوخته را دل شب آمد و در کـنج آشـیانه گـرفت سـر بـرهــنـه و پـای پـیـاده بُـرد مـرا پـی اذیّـت مـن بـارهـا بـهـانـه گـرفـت هـنـوز خـسـتـگـی راه بــود در بـدنـم که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت هزار شکر که زهـر جـفـا نجـاتـم داد مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول که گه به زهر جفا گه به تازیانه گرفت گرفت تا سمت نـوکـری ز ما «میثم» مقام و سروری و قدر جاودانه گرفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو دلهای دوستان همه صحن و سرای تو چـشمم سوی مـدیـنه دلـم جـانب بقـیـع گــرم زیــارت حــرم بـا صـفــای تـو از لحظهای که خاک لحد بر تو چیده شد خـاک بـقـیع نه! دل ما گـشت جـای تو آیـا درِ بـقــیـع شـبــی بــاز مــیشــود تا در کـنـار قـبـر تو گـریـم برای تو؟ بردنـد دستبـسته تو را سوی قـتلگـاه با آنکه بود عـرش خـدا جـای پـای تو ای صـد مـسیـح زنـدۀ ذکـر شـبـانهات خامـوش شد چگونه صدای دعـای تو آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد ای پـارههـای دل، گُـل بـزم عـزای تو تشـیـیع شد چو پـیکـر پاک تو تا بقـیع میکرد گـریه خـتم رسل در قـفای تو چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر ای جـان عـالـمی هـمـه بـادا فـدای تو تنها نه میثم از غـم و اندوه و غـربتت آگه کسی نگـشت به غیر از خـدای تو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
آن امامی که حـضرت جبریل زائـر غـربـت نـگــاهـش بـود بــا ارادت تـــمــامــی ارکــان پیش پـایش خـشوع میکـردند نـفـَـس قــدسـی پُـر اعـجـازش مـایـۀ اعــتـبـار عــیـسـی بـود حـرف هـایـش بــرادر قــرآن سخـنـش بـوی «اِنّـما» میداد در و دیـــــوار خـــانـــۀ آقـــا وقف مرثـیههای عـاشوراست این حسیـنـیّهای ست که مـردم از حضورش ستاره میگیرند از سـر بـیکـسـی و بـییـاری در و دیـوار خـانه یـارش شـد آی مـــــردم! دویــــدنِ آقــــــا از نفسهای خستهاش پیداست خوب شد شب شد و تو را بردند دور تـا دور شهـر گـردانـدنـد گریه کردی و زیر لب گـفـتی این تو و ریسمان و این سر من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
خلق و خـویت پـیـمـبری بوده قـلـمـت کـار حــیــدری کـرده مـرجــع و مـقــتـدای دنـیـایـی ای امــــام تــمـــام دورانهـــا ای کـه بـا هـر روایـت نـابـت مثل خـورشیـد میدرخـشیـدی عـلــمـا در مـنــاظــره بــا تـو همه انگـشت بر دهـان مانـدند بــا اشـــاره تــمــام مـــردم را در همان لحـظه بنده میکردی همچـو دریای رحـمـتی بودی که دل از هر کـویر میبـردی روضهخوان حسین بودی، ای بـانـی روضـههـای عــاشـورا هر کـجـا فـرصتـی مـهـیـا شد مـثـل ابـری بـه نـالـه افـتـادی هر زمان شیرخواره میدیدی یـاد طـفـل ربــاب مـیکــردی آخـرش هـم شـبـیـه عـاشــورا روضههای تو هم رقم خوردند هـر کـجـا رفــتـهای ولـی آقــا معـجری از سری کـشیده نشد من بـمـیـرم بـرای مـظـلـومـی که سر از پیکـرش جدا کردند من بـمـیـرم بـرای جـسمی که تـه گـودال زیـر و رو کـردنـد
: امتیاز
|